کاری از گروه سفینه بنیاد:
بخش اول:
لاک پشت کنار برکه در حالی که بدنش رو به حالت خمیازه کش و قوس می ده و می ره و کنار برکه می خوابه.
مجری فضای عطش و گرما رو منتقل می کنه و ازبچه ها سراغ لاک پشتی رو که دیده بود می گیره و کمی گیج می زنه و اشتباهی دنباله لاک پشت می ره (مثلاً بچه ها بهش سمت برکه رو نشون می دن و اون اشتباهی سمت بیابون می ره و بعد از بچه ها باز خورد می گیره و وقتی بچه ها دوباره راهنماییش می کنن به سمت برکه می ره و اشتباهی می خواد بشینه روی لاکِ لاک پشت که لاک پشت تکون می خوره. مجری از تکون خوردن لاک پشت می ترسه و جا می خوره.
لاک پشت: آهای چیکار می کنی؟ داشتی من رو له می کردی.
مجری: اِ شما اینجا چیکار می کنی؟
لاک پشت: کی؟ من؟... من؟ خب من خونم اینجاست.بیش تر از 1400ساله که اینجا زندگی می کنم. شما اینجا چیکار می کنین؟
من و بچه ها اومده بودیم مهمونی برکه کوچولو
لاک پشت: آهان حتماً اومدین قصه ی همیشگی برکه کوچولو رو بشنوین.
مجری : اتل متل بچه ها، بریم شهر قصه ها، بریم شهر قصه ها؛ بریم سفر غنچه ها؟
یک سفر پر از شور، تو اون زمان های دور ؟؟ با آهنگ اتل متل باد اومد......
بعد مجری از بچه ها باز خورد مثبت می گیره و می گه
خب لاک لاکی جون واسمون قصه می گی؟
لاک پشت:
سلام سلام بچه ها، غنچه های آشنا
یک روزی اون دور دورا، وقتی هنوز زنده بود، پیامبر دین ما، محمد مصطفی(ص).
مجری: آروم صلوات می فرسته.
لاک پشت: (انگار داره با خودش حرف می زنه) سرش رو تند تند تکون می ده و می گه چی گفت؟ چی گفت؟ چی گفت؟ چی گفت؟ من گوشم سنگینه . نشنیدم.
مجری: اسم پیامبر شنیدم زود صلوات فرستادم
لاک پشت: جانم؟
مجری: صلوات
لاک پشت: نمی شنوم. بلندتر بگو
مجری: بچه ها بیاین همه با هم یه صلوات بلند بفرستیم شاید لاک لاکی شنید.
لاک پشت: (جا می خوره ) خب چرا داد می زنین؟ یه ذره هم رعایت سن و سال من روبکنین. نمی گی یه وقت قلبم وایسته؟ خب آروم بگو صلوات دیگه خب داشتم چی می گفتم؟
مجری: یک روزی اون دور دورا، وقتی هنوز زنده بود، پیامبر دین ما
لاک پشت: آهان آهان یادم اومد تویک روز آفتابی، که خیلی گرم بود هوا ،(گرما رو منتقل می کنه) مشغول گشتن بودم توی این بیابون ها.
یه عده آدم دیدم که جمع شدن دور هم.
هم کاروانی بودن ،همه گی حاجی بودن، راستی گل های خندون، به کی می گن حاجی هان؟
حاجی یعنی اون کسی که رفته به یک سفر، سفر که نه زیارت، زیارت کی گل ها؟
می خواین بریم زیارت؟، بریم خونه ی خدا؟ ، بگردیم و بگردیم به دور اون خونه ما؟
کی می دونه اسمش رو دستش بالا بچه ها!